Homa - Finance Retireds

Homa - Finance Retireds

وبلاگ بازنشستگان مالی - هما
Homa - Finance Retireds

Homa - Finance Retireds

وبلاگ بازنشستگان مالی - هما

94/2/4 - فیلم 2...

 

برای دیدن و دانلود فیلم، بر روی آدرس زیر کلیک کنید، وارد یک صفحه دیگر

  می شوید، بر روی آیکون دریافت فایل کلیک کرده و بعد مسیر مقصد را وارد نمائید،

  پس از اتمام دانلود، فیلم انتخابی در دسترس شماست که با کلیک کردن بر روی

  آن قابل نمایش خواهد بود.


http://s4.picofile.com/file/8185029700/video_2015_04_17_14_44_24.mp4.htm

94/2/4 - فیلم 3...

برای دیدن و دانلود فیلم، بر روی آدرس زیر کلیک کنید، وارد یک صفحه دیگر می شوید، 

بر روی آیکون دریافت فایل کلیک کرده و بعد مسیر مقصد را وارد نمائید، 

پس از اتمام دانلود،فیلم انتخابی در دسترس شماست که با کلیک کردن بر روی آن،

 قابل نمایش خواهد بود.


http://s4.picofile.com/file/8185075534/video_2015_04_17_14_48_17.mp4.html


تبریک تولد همکاران بازنشسته در اردیبهشت ماه...


متولدین اردیبهشت ماه

 

همکاران مشروحه زیر در ایام اردیبهشت ماه متولد شده اند،

با عرض تبریک و تهنیت خدمت این عزیزان،

بهترین ها را در کانون گرم خانواده

برایشان آرزو داریم...

 


                             خانمها :                                                                                                                                          

                                                                                                      

مهرآئین هاشمیان، فرخنده معبدی، فاطمه مهرین پور،

 الهه شریفی، منیژه رضائی، فاطمه جاوید،

مهری ملازم احتشام،فخری اناری

 

 

                                  آقایان :                                                                                         


علی اصغر صداقتی، حسین سیاسی، غلامرضا نخستین انصاری،

عبدالصمد کعبی نژادیان، ناصر یعقوبی، منوچهر رضائی،

حسین فرحت، مهرآرا احمد زاهد،

محمد شاهی مقدم،

فرج اله عقبائی، مسعود خاتم نیا،

غلامرضا معدنی، محسن مهاجری، محمد علی عسگری،

احمد بشکوفه، فرامرز امیرجاوید، حافظ علائی ، ابوالفضل باباخانی

 

 

خاطراتم از استخدام تا اشتغال در هواپیمایی هما (3)...


روزای اولی که توو قسمت اینترلاین مشغول شده بودم، همه چیز برام تازه و جالب بود

به خصوص که خدمت سربازی رو توو یه شهر دور افتاده (سردشت) گذرونده بودم.

میز کار من با آقای شاهرخ اشرفی نزدیک بود و رو به رو و سمت راستشون نشسته

بودم، یادمه تلفن که زنگ می زد بلافاصله برمی داشت و می گفت: "اشرفی" بفرمایید...

و این موضوع برام خیلی جالب بود چون عادت ما ایرانیاس که وقتی به جایی زنگ

می زنیم یا باهامون تماس می گیرن خودمونو معرفی نمی کنیم و اگه طرف اسممونو

بپرسه طفره می ریم و فوقش می گیم یعدا تماس می گیرم، برای همین این برخورد

یعداز چهل سال هنوز توو ذهن و گوشم مونده (خدا رحمتش کنه).

  


آقای رضایتی مدتی جانشین ایشون (رئیس اینترلاین) بود، چون مرحوم شاهرخ اشرفی

رفتن برای انجام بقیه ی خدمت سربازیشون! که بعداز قبولی در دانشگاه نیمه کاره مونده بود.

(من هم همون سال دانشگاه قبول شدم و رشته بیمه و اقتصاد رو شروع کردم، راستش کار

کردن و درس خووندن همزمان،خیلی وقتم رو می گرفت ولی تصمیمم این بود که ادامه بدم

و دادم تا سال 57 که ترم آخرم مصادف با انقلاب ،تظاهرات مردم و اعتصاب ها شد ولی ترم

بهار 58 موفق به اخذ لیسانس شدم و به تعطیلی چند ساله ی انقلاب فرهنگی نخوردم).

از افراد دیگه ای که تو اون سالن خیلی شوخی می کرد و جوک می گفت آقای عزت افغانی

بود که مرتب جو رو عوض می کرد و برای ما که تازه وارد بودیم جو رو می شکوند تا یه نفسی

بکشیم، البته با من هم زیاد شوخی می کرد، یادش به خیر تا سال های 56 و 57 توو اداره

بود ولی ایشونم توو همون سال ها از اداره رفت!

یادمه یه دفتر واردات کالا توو خیابون ولیعصر امروز و پهلوی اون زمون داشت که وسایل

و لوازم خانگی از ایتالیا وارد می کرد و چون کارش خوب بود و گرفته بود خودشو از یوغ

کارمندی آزاد کرد و رفت تا به اون کار برسه.


یادمه اواخر سال 54 ادارات اصلی مالی به دلیل توسعه ادارات، استخدام کارمندان جدید

و نیاز به فضای بیشتر برای کارکنان و بایگانی اسناد و غیره به چهارراه کالج منتقل شد،

یه ساختمان 6 طبقه که طبقه ی همکف اش دفتر فروش بلیت بود و در ورودی اش هم

از توو خیابون بود، در ورودی ساختمان از کوچه ی بغلی اش بود که کارکنان از اون در

رفت و آمد می کردن، یادمه وقت نگهدارای اون زمان اداره، آقایان خطیبی و رضایی بودن،

طبقه اول صندوق خزانه داری، صندوق تعاون کارکنان و بایگانی بود، طبقات دوم و سوم

اداره درآمد، طبقه چهارم حسابداری، طبقه پنجم خزانه داری و اداره رسیدگی اسناد مالی

و مدیریت بود.


توو این ساختمون که اومدیم مرتب کارمندان جدید استخدام و شروع به کار می کردن و

کل ساختمون از نظر نیروی انسانی و امکانات اداری تکمیل شد.

یادمه اوایل که تعداد کارکنان کم بود همه کارمندان ماشیناشون رو توو پارکینگ اداره که

در زیر ساختمون بود پارک می کردن ولی بعدا که دیگه گنجایش نداشت یه محل رو باز

و محصوری رو پایین چهارراه کالج و رو به روی  در ورودی تالار رودکی، اجاره کردن به

عنوان پارکینگ برای ماشین های کارکنان مالی.


ساختمون مثل ادارات مرکزی هما، رستوران و سلف سرویس نداشت و کارمندا یا از

منزل غذا می آوردن و یا برای ناهار می رفتن بیرون، خلاصه کلی از وقت مفید اداری

صرف تهیه و یا گرم کردن غذا می شد، ما شش نفر شده بودیم و هر روز یکی مون

هم صبحانه می گرفت و هم غذا تهیه می کرد که یا از خونه می آورد و یا همون جا

تهیه می کرد،یادمه تیم شش نفری غذامون آقایان کرباسفروشان، مرادخانی،بیسادی،

فرجی، قادری و من بودیم که البته عضو میهمان و افتخاری هم همیشه داشتیم.

بعضی روزاهم می رفتیم  چلو کبابی عرب زاده که سر چهارراه کالج بود، خلاصه

ایام و اوقات خوبی در جوار دوستان داشتیم، بعضی مثل من و میرحبیبی که دانشجو

بودیم ازدواج هم کردیم، بقیه دوستان از جمله آقایان بیسادی، جهرمی، فرجی و گنجی

که دانشجو هم نبودن با خیال راحت ازدواج کردن و تشکیل خانواده دادن، دوستان دیگه

هم که قدیمی تر بودن و جلوتر از ما ازدواج کرده بودن بچه دار شدن، بچه های اول و دوم

و... از جمله آقایان کرباسفروشان، مرادخانی، منتظمی، بازرگانیان پور... هر روز نوبت یه

نفر بود که به مناسبت ها شیرینی بده، البته نا گفته نمونه که دخترای اداره هم به ترتیب

شوهر کردن و بچه دار شدن از جمله خانم ها نوربخش، عشقی، حسن ولی، جبلی و

شجاعی و...


راستی یادم رفت بگم از کارکنان جدید الاستخدام اینترلاین مسافر،توو این ساختمون تا

اون جایی که یادمه آقایان اصغرجهرمی،علی اشرفی،جواد زمانی، سعید صراف،

حسین ضرغام، علی اخلاص پور، حسین مهدوی، کامران رشانی، اکبررمضانیان ،

اکبر هنرور و مرحوم سیدمعصوم کاشی بودن .

خانم ها هم که اغلب از اداره رفتن یا انتقالی گرفتن عبارت بودن از:

 خانم ها سهیلا جبلی، فریبا قربان، لیلا نبی زاده، مهناز کلهر، پرتوی ، ماهدخت دادمنش،

اشرف السادات اشراقی و لیلا سروری.


توو ساختمون جدید کار من هم عوض شد و قیمت گذاری بلیت های بین المللی هما

رو شروع کردم، البته ادارات مرکزی که بودیم ، قیمت گذاری بلیت های داخلی هما رو

شروع کرده بودم و با آقایان میرحبیبی و فرجی همکار بودم و همزمان کار کنترل مانیفست

رو هم انجام می دادم. اما توو ساختمون کالج چون نیروی انسانی جدید استخدام شد،

دیگه من به طور کامل رفتم قیمت گذاری هما، همکارام توو این قسمت آقایان کرباسفروشان،

 مرحوم روانبخش،مرادخانی،بیسادی،فرجی، محسن قادری ، اصغر جهرمی و خانم ها عشقی،

شجاعی و اشرف السادات اشراقی بودن، البته با بعضی از این همکارا  بعدا قیمت گذاری سایر

خطوط یا O/A) ) رو انجام می دادیم، یادمه کارا عقب بود و اداره شروع به دادن بهره وری

کرده بود و با توجه به آمار همکارا، هفتگی بهره وری قابل توجهی می داد، اکثرا همه مشغول

کار و بالا بردن آمارشون بودن ولی من توو این کار شرکت نکردم و با خیال راحت و آرامش

کامل فقط کار معمولی ام رو انجام می دادم و آمار اضافی نمی دادم، بارها و بارها مرحوم

اشرفی بهم می گقت چرا آمار اضافی نمی دی، مگه  از پول بدت میاد؟ و من به شوخی

می گفتم آره از پول بدم میاد! اصلا توان من همین قدره و نمی توونم اضافی کار کنم.

یادمه تعداد کارمندان اینترلاین تا 45 نفر رسیده بود و مدیریت مالی مجبور شد که دیوار

اتاق ها رو برداره و فضا رو به صورت سالن در بیاره تا گنجایش کارمندارو داشته باشه،

البته این کارو برای بیشتر قسمت هایی که با کمبود جا مواجه بودن از جمله کنترل

فروش مسافر ، بارو پست، حسابداری و خزانه داری نیز انجام دادن.


اوضاع و احوال اداره، ما و بقیه به همین منوال بود و گذشت تا سال 57 که زمزمه های

انقلاب شروع شد و حسابی رو افکار و عملکرد همه اثر گذاشت، یادمه چون اکثر کارکنان

نیروی جوون بودن همراه و هم گام با نهضت مردم شدن و چون ادارمون سر راه دانشگاه

تهران که اون روزا پایگاه انقلاب بود قرار داشت اکثر کارمندا تووی تظاهرات مردم شرکت

می کردن و خلاصه اداره شده بود محل پخش اعلامیه و گفت و شنود راجع به مسایل و

اتفاقات بیرون از اداره...


اعتصابات مردم و کارکنان ادارات به اداره ما هم رسید ، یادمه از اواخر مهر 57 و آبان ماه

دیگه اعتصابات صورت جدی و کاملی به خود گرفت و دیگه اداره تعطیل شد...

اکثر کارمندا دیگه اداره نمی اومدن یا اگه می اومدن به اتفاق می رفتن بیرون برای تظاهرات

یا می رفتن دانشگاه تهران برای با خبر شدن از اوضاع واحوال...

این چند ماه به همین منوال گذشت تا پیروزی انقلاب، یادمه چندبار نیروی گارد شاهنشاهی

که از توو خیابون برای متفرق کردن تظاهرات مردم می اومد به طرف کارکنان که از تووی

ساختمون و پنجره ها شعار می دادن تیراندازی و شلیک کردن و ما خوش شانس بودیم که

تیراشون بهمون اصابت نکرد!


بعضی روزا هم می رفتیم ادارات مرکزی هما که کارکنان اونجا برنامه سخنرانی و تظاهرات

داشتن و شرکت می کردیم، ناگفته نمونه توو این چند ماه که اعتصابات بود و کلا" کارهای

اداره خوابیده بود ما خدا قبول کنه حقوق هم می گرفتیم و از این بابت در مضیقه نبودیم!

بعد از پیروزی انقلاب و اعلام سراسری برای حضور در محل کار، یادمه روز 30 بهمن همه ی

کارکنان اومدن اداره، خلاصه اوضاع احوالی بود که قابل وصف نیست، همه رئیس روسا

پستاشون رفت رو هوا و خود کارمندا انتخابات انجام دادن و رئیس و سرپرست انتخاب کردن

و خلاصه خیلی جریانات که رخ داد و پا گرفت برای حرکت های آتی...


این اتفاقات رو اگه فرصتی شد جداگانه می نویسم و تا حد امکان توضیح می دم.

فقط  این نکته رو بگم که اواسط سال 58 ساختمون اداره مالی عوض شد و اومدیم به

ساختمون بزرگ تر و شیک تری توو خیابون طالقانی نزدیک خیابون ولیعصر و ساختمون

کالج رو کامل تخلیه کردیم که البته توسط نیروهای خود جوش مردمی اشغال و تصرف شد!


 

 "پایان قسمت 3"


- رضا علیزاده -